مرگ پشت در است
وقتی با سرعت بالای صد تا وارد شانه ی خاکی جاده می شوی ، می فهمی که سرطان سلول های بدنت را تسخیر کرده ، قلبت بی مقدمه از کار می ایستد ، گلوله ای به پیشانی ات می خورد . مرگ اتفاق میفتد در چشم به هم زدنی زندگی را تسلیم می کند. گریه و زاری اطرافیانت چند روزی بلند می شود ، خودت اولش باور نمی کنی که رفته ای و کم کم می فهمی که رفته ای ، اول از خانه ات ، اتاقت ، لباس هایت ، از نگاه معشوقه و دوستان و فامیل هایت ، بعد از چند ماه هم از ذهن ها می روی ، فراموش می شوی ، دوباره بهار می آید ، زمستان می شود و تنها نشانه ات سنگ قبری است که هر چند ماه یکبار شتسشو داده می شود ،یادت در شلوغی اخبار و جنجال های سیاسی و جنگ و قیمت نفت و داعش ، جایی ندارد. قاب عکست گوشه ی اتاق خاک می خورد، دنیا سریع تر می گردد و به روز می شود ، تو اما در دیروز مانده ای و تا ابد می توانی فقط نگاه کنی به زندگی ای که هر لحظه تغییر می کند و دیگر مال تو نیست.
- ۹۶/۰۴/۱۲
- ۳۳۷ نمایش
من بلاگفا نمیتونستم نظر بدم
خیلی خوشحالم هستید اینجا